قفس تنگ فلک،جای پرافشانی نیست
یوسفی نیست در این مصر که زندانی نیست

صائب تبریزی

ز غفلت با تبه کاری به سر بردم جوانی را
کنون از زندگی سیرم نخواهم زندگانی را

صائب تبریزی

خودنمایی،کار ما را در گره انداخته است
قطره چون برداشت،دست از خویش،دریا می شود

صائب تبریزی

پرواز من به بال و پر توست ، زینهار
مشکن مرا که می شکنی بال خویش را

صائب تبریزی

بر دوستان رفته چه افسوس می خوریم
ما خود مگر قرار اقامت نهاده ایم

صائب تبریزی

نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است
شراب خوردن ما شیشه خوردن است اینجا

صائب تبریزی