من نمی ترسد و آنقدر شهامت دارد

كه بگوید به تو كمبود محبت دارد

ولی انگار كه چشم تو سیاسی شده است

عشق حزبی شده چشمان شما خط دارد

نه فقط چشم كه لب های تو خط می گیرند

پدر عشق بسوزد كه سیاست دارد

تازه فهیده برای تو بمیرد بد نیست

در جهانی كه فقط مرگ عدالت دارد

فکرکردی که دلم فاحشه ای بیش نبود

وّ در آغوش تو اسكان موقت دارد

فحش دادی به خودت تا که فراموش کنی

من خودم هیچ ولی عشق که حرمت دارد

دل من تنگ شده جای كسی دیگر نیست

مگر این خانه چه اندازه مساحت دارد

روی میز است گلی خشک شده در لیوان

نامه ی تا شده ای چشم به پاکت دارد

چه قدر حوصله داری تو !زمان می گذرد

زندگی آب روانی ست که سرعت دارد

زندگی می گذرد غافل از این است که عمر

پشت دستان خودش چشم به ساعت دارد

محمد کاظم حسینی